- خرش هاکردن
صرفه جویی کن، خورشت درست کردن
معنی خرش هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرد کردن، جمع و جور کردن، پیرامون زمین و جایی را با دیوار
سرخ کردن، برشته کردن
از پرحرفی حوصله کسی را سر بردن
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
تحریک کردن، سفت کردن، محکم نمودن
اماکنی را از ورود و دخالت یا استفاده غیر، مانع شدن
بچه زاییدن، کرایه کردن
از خود راندن و دور کردن
پودر کردن، خرد کردن
بستن در، بدرقه کردن
پس گردنی زدن، ضربت زدن، افروختن آتش
پایین آوردن، از بالا به پایین ریختن برگ از شاخه های و سرشاخه
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
ردیف کردن، سر و سامان دادن، رضایت کسی را جلب کردن
جا به جا کردن، تعویض کردن
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
اخم کردن، عبوس شدن، بازگرداندن مقداری از غذا از معده به
خرناس کشیدن به هنگام خواب
انبار کردن
تحمیق نمودن، غافل ساختن کسی
آرد کردن، آسیاب کردن غلات
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
بستن در، بدرقه کردن
شاخ کردن، تیز کردن کارد، سرعت گرفتن
جداسازی شلتوک از ساقه، آماده کردن خرمن
جوانه زدن ناگهانی و فراوان گیاهان، پیوند دادن دو چیز
کارد و چاقو را با چرخ تیز کردن، تفرج کردن
چرب کردن
خورشت درست کردن، صرفه جویی در مصرف خورشت
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
خریدن، خرید کردن
رد کردن، دور کردن